کد مطلب:141837 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

شهادت جون
جون در روز عاشورا در مقابل امام حسین علیه السلام ایستاده و از آن حضرت اجازه رزم خواست. اما امام به او اذن جهاد ندادند و حضرت فرمودند: ما تو را برای ایام عافیت و آسودگی خریداری كردیم ولی الآن خود را گرفتار نكن» جون خود را بر قدم های امام انداخت و بر آن بوسه می زد و می گفت: «ای فرزند رسول خدا! من برای آسودگی خاطر خویش در گرفتاری از شما كمك می گرفتم، [1] من خود می دانم كه بوی خوشی ندارم، خویشانم افرادی فرومایه اند و رنگم سیاه است. اما شما از من از آن نفس بهشت گونه تان بدمید تا كه خوش بو شوم، شرافت خویشاوندی یابم، و سیمابم سفید شود. به خدا قسم از شما جدا نخواهم شد تا این خون تیره ام با خون پاكتان مخلوط گردد» پس از آن گاه امام او را اجازه رزم دادند. [2] .

او وارد معركه جنگ شد در حالی كه این رجز را می سرود:



«كیف یری الكفار ضرب الاسود

بالسیف ضربا عن بنی محمد



اذب عنهم باللسان و الید

ارجوا به الجنة یوم الورود؛ [3] .




ای كفار، ضرب شمشیر سیاه را چگونه می بینید؟ به شمشیر ضربه ای از فرزند محمد، از آنها با زبان و دست حمایت می كنم، در حالی كه به بهشت در روز قیامت امیدوارم» بعد از آن، بیست و پنج نفر از سپاه دشمن را به خاك انداخت. محمد بن ابی طالب می گوید: «زمانی كه جون به زمین خورد، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بر بالینش آمد و بر حق او این گونه دعا فرمود: «اللهم بیض وجهه، و طیب ریحه و احشره مع الابرار، و عرف بینه و بین محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله؛ [4] پروردگارا! سیمای او را سفید كن، و او را خوش بوی گردان، و با محمد صلی الله علیه و آله محشورش نما، و بین او و محمد، آشنایی برقرار ساز».

علمای ما از امام باقر علیه السلام و از پدرشان امام زین العابدین علیه السلام نقل كرده اند: هنگامی كه بنی اسد برای دفن شهدا، به معركه جنگ آمدند، بعد از چند روز دیدند كه بوی خوشی - چون مشك - از اندام جون متصاعد است. [5] .

سلام بر جون در زیارت ناحیه این گونه آمده است: «السلام علی جون بن حوی ابن حرمی مولی ابی ذر الغفاری؛ [6] سلام بر جون غلام ابی ذر غفاری».

درسی كه می توان گرفت: شناخت حق و رهروی آن به ظاهر افراد نیست. استجابت دعای ولی خدا آن قدر با شتاب انجام می پذیرد، به گونه ای كه خواندن او در واقع اجابت خداوند است.


[1] «يابن رسول الله، انا في الرخاء الحس قصاعكم و في الشدة اخذلكم».

[2] اللهوف، ص 47؛ مقتل الحسين مقرم، ص 313.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 22؛ ابصار العين، ص 177، با قدري تفاوت در نقل شعر.

[4] بحارالانوار، ج 45، ص 23؛ ابصار العين، ص 177.

[5] مقتل العوالم، ج 17، ص 266؛ بحارالانوار، ج 45، ص 23؛ نفس المهوم، ص 264؛ ابصار العين، ص 177.

[6] اقبال الاعمال، ج 3، ص 78؛ بحارالانوار، ج 45، ص 71.